رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

آنگاه هدایت شدم

آنگاه هدایت شدم
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 163 رای
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 163 رای
کتابی در مورد خود دکتر محمد تیجانی است که سنی بودند ایشون و سپس با تحقیق و تفحص های فراوان و این که چه چیزهایی در مذهب شیعه است و چرا باید قبول داشت، شیعه می شوند.

کتاب بسیار معروفی در باب مناظره بین شیعه و اهل سنت
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
salehi20
salehi20
1388/06/18

کتاب‌های مرتبط

میراث ماندگار - جلد ۲
میراث ماندگار - جلد ۲
4.3 امتیاز
از 6 رای
توحید
توحید
3.8 امتیاز
از 13 رای
یتیم
یتیم
4 امتیاز
از 2 رای
تحریر الوسیله جلد 3
تحریر الوسیله جلد 3
3.4 امتیاز
از 34 رای
انوار الملکوت - جلد 1
انوار الملکوت - جلد 1
4.6 امتیاز
از 5 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی آنگاه هدایت شدم

تعداد دیدگاه‌ها:
86
یاعلی حیدر مددی
برادر گرامی جناب عرفان سلام . کتاب عیانات را خواندم فکر می کردم بالاخره یک نفر آمده تا پاسخ گوی سوالات بی جواب ما باشد. .. اما افسوس ...
اولا اگر جناب ایشان حرفی برای گفتن دارند بجای نوشتن چند خط مطلب در کنار گوشه ،‌ به میدان مناظره و بحث تشریف بیاورند تا حقیقت روشن شود .
دوما اصلی ترین ایراد به نویسنده این است که اصلا نیازی نبود ایشان دکتر تیجانی را هدف قرار بگیرند چرا که تمام مطالب از مصادر خود اهل سنت می باشد دکتر فقط ناقل مطالب از کتاب های خودشان است . اهل سنت و علما شان ابتدا مشکل را باخودشان حل کنند .
نویسنده دربخشی از کتاب آورده که جناب تیجانی خلفا را لعن کرده : در صورتی که خلفا خودشان خودشان را بارها و بار ها لعن و حتی سب کردند و حتی فراتر از آن دستور قتل یک دیگر را صادر کردند – چنانکه عایشه دستور قتل عثمان را صادر کرد. نویسنده و پیروانش بجای فرافکنی و فرار از زیر سوالات بزرگ تاریخ پاسخ گو باشند که چه طور است عمر عثمان را پشکل خطاب می کند
ابن ابی الحدید شارح سنی مذهب نهج الابلاغه نقل کرده است که عمر بن خطاب در اواخر عمر، اصحاب را جمع کرد و به آنان گفت : نفس سرکش، تفوق طلبی و قدرت خواهی هر یک از شما در این آرزو است که خلیفه شود و امارت مسلمین را بر عهده بگیرد. (سپس هر یک از آنان را مخاطب قرار داد و به شرح ذیل توصیف کرد و مطاعن هر یک را برمی شمارد تا می رسد به عثمان .
و اما تو ای عثمان! فوالله لروثة خیر منک ! یعنی:
به خدا سوگند سرگین (مدفوع حیوان) از تو بهتر است .
سند:
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی ج12ص259.
چه طور است که عثمان عایشه را لعن می کند (( مصادر را از کتب اهل سنت ببینید))
http://sonnat.net/upload/article/BBF5E173.740C.41A5/84YRN551_pic.gif?rnd=
ثم أقیمت الصلاة فتقدم عثمان فصلى فلما کبر قامت امرأة من حجرتها فقالت أیها الناس اسمعوا قال ثم تکلمت فذکرت رسول الله صلى الله علیه وسلم وما بعثه الله به ثم قالت ترکتم أمر الله وخالفتم رسوله أو نحو هذا ثم صمتت فتکلمت أخرى مثل ذلک فإذا هی عائشة وحفصة قال: فلما سلم عثمان أقبل على الناس فقال إن هاتان الفتانتان فتنتا الناس فی صلاتهم وإلا تنتهیان أو لاسبنکما ما حل لی السباب ...(الجامع معمر بن راشد ج 11 ص 355 -مصنف عبد الرزاق ج 11 ص 356)
نماز برپا شد و عثمان جلو رفته و تکبیر گفت ؛ در این هنگام زنی از حجره خویش ایستاده و گفت : ای مردم بشنوید و سپس در مورد رسول خدا ’ سخن گفته و گفت اوامر رسول خدا ’ را ترک کردید و با وی مخالفت کردید و... سپس سکوت کرد ؛ سپس دیگری ایستاده و همین سخنان را گفت ؛ و آن دو زن عائشه و حفصه بودند ؛ وقتی که عثمان سلام نماز را داد گفت : این دو زن فتنه گر مردم را در نماز به فتنه انداختند و اگر از این کار دست برندارند هر دشنامی که به ذهنم برسد به ایشان خواهم داد !!!
کاربر عرفان و نویسنده کتاب عیانات پاسخ دهید سبب جفتک زدن به دختر پیامبرتان چه بود
ابن حجر عسقلانى گوید:
إنّ عمر رفس فاطمة حتّى أسقطت بمحسن.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ) لسان المیزان، ج 1، ص 268، تحقیق: دائرة المعرف النظامیة - الهند، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1406هـ – 1986م.)
عمر به فاطمه لگد زد که سبب سقط محسن گردید.
http://sonnat.net/upload/article/6748E073.DAD6.4F0D/01W73DT1_pic.png?rnd=
بَلاذُری (متوفّای 279) میگوید:
أنَّ أبابَکْرٍ أرْسَلَ إلی عَلِیٍّ یُرِیدُ الْبَیْعَةَ، فَلَمْ یُبایِعْ. فَجاءَ عُمَرُ وَ مَعَهُ فَتِیلَةٌ فَتَلَقَّتْهُ فاطِمَةُ عَلَی الْبابِ. فَقالَتْ فاطِمَةُ: یَابْنَ الْخَطّابِ! أتُراکَ مُحْرِقاً عَلَیَّ بابِی؟! قالَ: نَعَمْ... (أنساب الأشراف بلاذری دارالمعارف ج1 ص586)
ابوبکر سراغ علی فرستاد تا بیعت بگیرد و او بیعت نکرد.عمر با آتش آمد و فاطمه او را بر آستانه درب دید.فاطمه فرمود: پسر خَطّاب! آیا تو دربِ خانه‌ام را به آتش می‌کشی؟عمر گفت: آری.
http://sonnat.net/upload/article/DAE5685C.665B.4363/E7D45413_pic.gif?rnd=
ابن شَحْنه، متوفّای (882) میگوید:
إنَّ عُمَرَ جاءَ إلی بَیْتِ عَلِیٍّ لِیُحْرِقَهُ عَلی مَنْ فِیهِ.
(روضة المناظر تألیف: ابن شَحْنه، متوفّای 882 دارالکتب العلمیه ج1 ص101)
عمر سوی خانه علی آمد تا خانه را با اهلش بسوزاند.
http://sonnat.net/upload/article/DAE5685C.665B.4363/5LSEK74J_pic.gif?rnd=
منتقدان اگر مرد هستند بجای فرافکنی این مدارک و صدها مورد همانند این را ببیند بعد بیایند ببینم علماو تاریخ نگاران خودشان چه گفته اند ؟ و اینها چه پاسخی در مقابلش دارند تا به وجدان خود بدهند !
من خیلی تعریف این کتاب شنیده بودم.خوشحالم که پیداش کردم:D:D:D:D:D:D
مطالعه این کتاب ارزشمند را برای تمام مسلمانان چه شیعه 12 امامی و یا معتقد به هر یک از 72مذهب دیگر توصیه مینمایم.
با سلام
امیدوارم این کتاب با ترجمه روانتر ارائه شود
اشکالات جمله بندی و نگارشی هم داشت
[quote='zohr1979']بعد از عملیات انتحاری در یک مکان عمومی در کشور ما، جوانی را به جرم همدستی با انتحارکننده دستگیر کردند، او بشدت گریه میکرده.
راوی این حکایت-که نظامی است- میگه نزدیک رفتم و به آن جوان گفتم: آرام باش، چرا گریه میکنی؟ و ... .
در جوابم گفت: دوستم الان پیش پیامبر است و دارد انگور میخورد و من الان پیش شما کفار هستم!!!! [/quote]
حالا مطمئنی اسم انگور اورده یا منظورش اب انگور بوده است
الان یعنی زنگ خطر برای جنگ های فرقه ای زده شده یا هنوز زوده
دوستم الان پیش پیامبر است و دارد انگور میخورد و من الان پیش شما کفار هستم

در کشورهای تعصب پروری مانند پاکستان و افغانستان و عراق و امثالهم چنین جنایتکار پروری ها زیادند
اشخاصی مانند ایشان را از کودکی در محیطی بسته و دور از افکار دیگر با این اندیشه تربیت می کنند
که شیعیان کافرند و قتلشان واجب و جالب اینجاست که از نظر آنان یهودی و نصرانی حلال الدم نیستند
بلکه فقط شیعه باید کشته شود
این چنین کسانی از مردار سگ نیز کثیف ترند. اینان فرزندان قاتلان حضرت حسین علیه السلام اند
حال که حضرت حسین و اولادش مکرمش در دنیا نیستند به روی شیعیانشان شمشیر می کشند
خدای متعال لعنت شان کند
بعد از عملیات انتحاری در یک مکان عمومی در کشور ما، جوانی را به جرم همدستی با انتحارکننده دستگیر کردند، او بشدت گریه میکرده.
راوی این حکایت-که نظامی است- میگه نزدیک رفتم و به آن جوان گفتم: آرام باش، چرا گریه میکنی؟ و ... .
در جوابم گفت: دوستم الان پیش پیامبر است و دارد انگور میخورد و من الان پیش شما کفار هستم!!!! :O
دوستان من برخی از کامنت ها رو خوندم تقریبا موضوع رو فهمیدم و فقط میگم برین و کتاب از آهنگ پاپ تا آهنگ ناب رو بخونین
[quote='آذری ش']نقل قول:تمام دنیای متمدن و صنعتی ، روز به روز درحال پیشرفت هستند ولی این موجودات خاورمیانه ای که آیینشان ارثی-محیطی
است ، هنوز بر سر و کله هم می زنند که 1400 سال پیش چه کسی باید خلیفه اول می شد !
زمانی که سرزمین ایران به دست مسلمانان سقوط کرد سردار لشکریان برای عمر پیغام فرستاد که در این سرزمین کتاب های بسیاری به دست ما افتاده با آنها چه کنیم؟
عمرپاسخ داد این کتاب ها یا موافق با قرآن است و یامخالف . اگر موافق است که ما یک قرآن داریم و دیگر نیازی به آنها ندارم و اگر مخالف است که باید از بین برود در هر حال انها را بسوزانید.
توخود حدیث مفصل بخوان از این مجمل[/quote]
جناب آذری ش، لطفاً سند مربوط به سوزاندن کتاب توسط خلیفه دوم رو ذکر کنید. با تشکر.
اگه خواستید نقد این کتابو بخونید برید کتاب عیانات نوشته ابراهیم توحیدی رو مطالعه کنید...
آنگاه هدایت شدم
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک